جدول جو
جدول جو

معنی ناهار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ناهار کردن
(عُ تَ)
ناهار خوردن. طعام خوردن به نیمروز:
در دکان چلوی با وی ناهار کنم.
ایرج
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پادار کردن
تصویر پادار کردن
کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
کسی را به کاری برانگیختن، تحریک کردن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
پامال کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگار کردن
تصویر انگار کردن
پندار کردن، فرض کردن، گمان کردن، خیال کردن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ مَ دَ)
ملزم ساختن. الزام. مجبور کردن
لغت نامه دهخدا
(عُ شَ / شِ دَ)
ناشتائی شکستن. چاشت خوردن. (ناظم الاطباء). تلهﱡن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
مجبور کردن، ناچار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
به آواز بلند بگوش همه رساندن: (دیگر لازم نیست این موضوع را واجار کنی)
فرهنگ لغت هوشیار
صبحانه خوردن ناشتاخوردن، افطارکردن روزه شکستن، غذاخوردن در وسط روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهاری کردن
تصویر ناهاری کردن
ناشتایی شکستن، ناهارخوردن نهارخوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسور کردن
تصویر ناسور کردن
خراشیدن زخم پیش از پخته شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گناهکار کردن
تصویر گناهکار کردن
گناهکار داشتن گناه بر کسی بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانای کردن
تصویر نانای کردن
(کودکان) رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکار کردن
تصویر انکار کردن
وازدن افراچ گفتن امتناع کردن وازدن ناخستو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
لگد کوب کردن پایمال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهار کردن
تصویر اشهار کردن
شهرت دادن، منتشر ساختن، مشهور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهار کردن
تصویر نهار کردن
گرسنه ماندن گرسنگی کشیدن: (... کار بدرجه ای بکشید که نیز هیچ نخورد و روزها برآمد و نهار کرد و اطباء در معالجت او عاجز آمدند)، ناشتا شکستن: (گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو با قرص آفتاب توانی نهار کرد) (مخلص کاشی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهارکردن
تصویر ناهارکردن
غذاخوردن دروسط روزنهارخوردن: دردکان چلوی باوی ناهارکنم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
نیکختن فاش کردن آشکار کردن، بیان کردن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
((کَ دَ))
لگدکوب کردن، پایمال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
((کَ دَ))
تحریک کردن، برانگیختن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
((کَ دَ))
به آواز بلند به گوش همه رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
بازگو کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناکارا کردن
تصویر ناکارا کردن
Incapacitate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناهار خوردن
تصویر ناهار خوردن
Lunch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
Coerce, Compel, Impel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
Profess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
Market
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انکار کردن
تصویر انکار کردن
Deny, Disown
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انبار کردن
تصویر انبار کردن
Stow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناهار خوردن
تصویر ناهار خوردن
almoçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناکارا کردن
تصویر ناکارا کردن
incapacitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
coagir, obrigar, impulsionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انبار کردن
تصویر انبار کردن
укладывать
دیکشنری فارسی به روسی